سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/
نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
وبلاگ صفرزاده- https://safarzade.blog.i
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
شنبه –7/7/ 1403مطابق 25 ربیع الاول 1446مدرسه صدر بازار ساعت هفت ونیم صبح ---استاد سالک
جلسه 66-3 بحث بصیرت عدم رشد بصیرت در قرآن ونهج البلاغه- وضرورت بصیرت سیاسی اجتماعی از نگاه حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام
بخش سوم ازخطبه 27ضرورت بصیرت
جهاد وآثار پر برکت جهاد در هفت جمله
. تبریک شهادت سرداران فلاحی – فکوری –جهان آرا- نامجو – کلاهدوزان –
پس از فلسفه جهاد وآثار پر برکت جهاد درجند جمله آثار شوم ترک جهاد در هقت جمله –ونیز آنکه جهاد در اسلام
- جهاد دو شعبه دارد 1-جهاد بانفس جهاد اکبر 2- جهاد با دشمن اماره جهاد اصغر
- ملت های مظلوم وستم دیده . تنها در سایه جهادمی توانند عدالت اجتماعی را تحقق بخشند واز فشاظلم وستم آنها برهند
- مصدق این کلام هم اکنون بر مردم محروم ومظلوم فلسطین ولبنان است در مقابل ستم گری و خونخواری وآدم کشی و کودک کشی های انها اسراییل نماها که دیر یا زود از جغرافیای زمین حذف خواهند شد وبا همه پرسی , ازمردم درسرزمین بیت المقدس اجرای عدالت عملی خواهد شد. ان شا الله.
- ضرورت بصیرت وآگاهی سیاسی ,اجتماعی ؛ در زمان ما برکسی پوشیده نیست.
- بخش سوم خطبه 27نهج البلاغه امیر المومنین علی علیه السلام - شناخت عمیق بصیرت انحضرت شناخت عمق بصیرت حضرت را می رساند
- امّا بعد، جهاد، درى است از درهاى بهشت كه خدا به روى گزيده دوستان خود گشوده است، امَّا بَعْدُ فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِيَائِهِ
- و جامه تقوى است، كه بر تن آنان پوشيده است. وَ هُوَ لِبَاسُ التَّقْوَى وَ دِرْعُ اللَّهِ الْحَصِينَةُ
- زره استوار الهى است كه آسيب نبيند، و سپر محكم اوست- كه تير در آن ننشيند. هر كه جهاد را واگذارد و ناخوشايند داند، وَ جُنَّتُهُ الْوَثِيقَةُ فَمَنْ تَرَكَهُ رَغْبَةً عَنْهُ أَلْبَسَهُ
- خدا جامه خوارى بر تن او پوشاند، و فوج بلا بر سرش كشاند و در زبونى و فرومايگى بماند. اللَّهُ ثَوْبَ الذُّلِ وَ شَمِلَهُ الْبَلَاءُ وَ دُيِّثَ بِالصَّغَارِ وَ الْقَمَاءَةِ
- دل او در پردههاى راهى نهان، و حقّ از او روى گردان. به خوارى محكوم و از عدالت محروم. وَ ضُرِبَ عَلَى قَلْبِهِ بِالْإِسْهَابِ وَ أُدِيلَ الْحَقُّ مِنْهُ بِتَضْيِيعِ الْجِهَادِ وَ سِيمَ الْخَسْفَ وَ مُنِعَ النَّصَفَ
- استنهاض الناس- من شبان و روزان، آشكارا و نهان، شما را به رزم اين مردم- تيره روان- خواندم أَلَا وَ إِنِّي قَدْ دَعَوْتُكُمْ إِلَى قِتَالِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَيْلًا وَ نَهَاراً وَ سِرّاً وَ إِعْلَاناً
- و گفتم: با آنان بستيزيد، پيش از آنكه بر شما حمله برند،- و بگريزيد.-وَ قُلْتُ لَكُمُ اغْزُوهُمْ قَبْلَ أَنْ يَغْزُوكُمْ فَوَاللَّهِ
- به خدا سوگند با مردمى در آستانه خانهشان نكوشيدند، جز كه جامه خوارى بر آنان پوشيدند.مَا غُزِيَ قَوْمٌ قَطُّ فِي عُقْرِ دَارِهِمْ إِلَّا ذَلُّوا فَتَوَاكَلْتُمْ وَ تَخَاذَلْتُمْ
- امّا هيچ يك از شما خود را براى جهاد آماده نساخت و از خوارمايگى، هر كس كار را به گردن ديگرى انداخت، تا آنكه از هر سو بر شما تاخت آوردند حَتَّى شُنَّتْ عَلَيْكُمُ الْغَارَاتُ وَ مُلِكَتْ عَلَيْكُمُ الْأَوْطَانُ- [فَهَذَا]
- و شهرها را يكى پس از ديگرى از دستتان برون كردند. اكنون سربازان اين مرد غامدى به انبار در آمده وَ هَذَا أَخُو غَامِدٍ [وَ] قَدْ وَرَدَتْ خَيْلُهُ الْأَنْبَارَ
- و حسّان پسر حسّان بكرى را كشته و مرزبانان را از جايگاههاى خويش راندهاند. وَ قَدْ قَتَلَ حَسَّانَ بْنَ حَسَّانَ الْبَكْرِيَّ وَ أَزَالَ خَيْلَكُمْ عَنْ مَسَالِحِهَا
- شنيدهام مهاجم به خانههاى مسلمانان، و كسانى كه در پناه اسلامند در آمده، وَ لَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ كَانَ يَدْخُلُ عَلَى الْمَرْأَةِ الْمُسْلِمَةِ وَ الْأُخْرَى
- گردنبند و دستبند و گوشواره و خلخال از گردن و دست و پاى زنان به درمىكرده است، الْمُعَاهِدَةِ فَيَنْتَزِعُ حِجْلَهَا وَ قُلُبَهَا
- حالى كه آن ستمديدگان برابر آن متجاوزان، جز زارى و رحمت خواستن سلاحىنداشتهاند. وَ قَلَائِدَهَا وَ رُعُثَهَا مَا تَمْتَنِعُ مِنْهُ إِلَّا بِالاسْتِرْجَاعِ وَ الِاسْتِرْحَامِ
- سپس غارتگران، پشتوارهها از مال مسلمانان بسته، نه كشتهاى بر جاى نهاده و نه خسته، به شهر خود بازگشتهاند. ُثمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِينَ مَا نَالَ رَجُلًا مِنْهُمْ كَلْمٌ
- اگر از اين پس مرد مسلمانى از غم چنين حادثه بميرد، چه جاى ملامت است، وَ لَا أُرِيقَ لَهُمْ دَمٌ فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً
- كه در ديده من شايسته چنين كرامت است. شگفتا! عِنْدِي جَدِيراً فَيَا عَجَباً عَجَباً
- به خدا كه هماهنگى اين مردم در باطل خويش، وَ يَجْلِبُ الْهَمَّ مِنَ اجْتِمَاعِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ عَلَى بَاطِلِهِمْ
- و پراكندگى شما در حقّ خود، دل را مىميراند، وَ تَفَرُّقِكُمْ عَنْ حَقِّكُمْ وَ اللَّهِ يُمِيتُ الْقَلْبَ
- و اندوه را تازه مىگرداند. زشت باديد و از اندوه برون نياييد! مَا كَانَ بِهِ مَلُوماً بَلْ كَانَ بِهِ
- كه آماج تير بلاييد، بر شما غارت مىبرند و ننگى نداريد. فَقُبْحاً لَكُمْ وَ تَرَحاً حِينَ صِرْتُمْ غَرَضاً يُرْمَى يُغَارُ 75
- با شما پيكار مىكنند و به جنگى دست نمىگشاييد. خدا را نافرمانى مىكنند عَلَيْكُمْ وَ لَا تُغِيرُونَ وَ تُغْزَوْنَ وَ لَا تَغْزُونَ وَ يُعْصَى اللَّهُ
- و خشنودى مىنماييد. اگر در تابستان شما را بخوانم، گوييد هوا سخت گرم است، مهلتى ده تا گرما كمتر شود. وَ تَرْضَوْنَ فَإِذَا أَمَرْتُكُمْ بِالسَّيْرِ إِلَيْهِمْ فِي أَيَّامِ الْحَرِّ قُلْتُمْ هَذِهِ حَمَارَّةُ
- اگر در زمستان فرمان دهم، گوييد سخت سرد است، فرصتى ده تا سرما از بلاد ما به در شود. الْقَيْظِ أَمْهِلْنَا يُسَبَّخْ عَنَّا الْحَرُّ وَ إِذَا أَمَرْتُكُمْ بِالسَّيْرِ إِلَيْهِمْ فِي الشِّتَاءِ قُلْتُمْ هَذِهِ صَبَارَّةُ الْقُرِّ أَمْهِلْنَا يَنْسَلِخْ عَنَّا الْبَرْدُ
- شما كه از گرما و سرما چنين مىگريزيد، با شمشير آخته كجا مىستيزيد؟ كُلُّ هَذَا فِرَاراً مِنَ الْحَرِّ وَ الْقُرِّ فَإِذَا كُنْتُمْ مِنَ الْحَرِّ وَ الْقُرِّ تَفِرُّونَ فَأَنْتُمْ وَ اللَّهِ مِنَ السَّيْفِ أَفَر
- اى نه مردان صورت مرد، اى كم خردان ناز پرورد! كاش شما را نديده بودم و نمىشناختم كه به خدا، پايان اين آشنايى ندامت بود و دستاورد آن اندوه و حسرت. خدايتان بميراناد! كه دلم از دست شما پر خون است و سينهام مالامال خشم شما مردم دون، كه پياپى جرعه اندوه به كامم مىريزيد، و با نافرمانى و فروگذارى جانبم، كار را بهم درمىآميزيد، تا آنجا كه قريش مىگويد پسر و طالب دلير است امّا علم جنگ نمىداند. خدا پدرانشان را مزد دهاد! كدام يك از آنان پيشتر از من در ميدان جنگ بوده و بيشتر از من نبرد يران را آزموده؟ هنوز بيست سال نداشتم كه پا در معركه گذاشتم، و اكنون ساليان عمرم از شصت فزون است. (1028)
- خلاصه مطلب خطبه سیاسی.اجتماعی.سیاسی27 .آگاه باش چشم بصیرت را باز کن من شب وروز پنهان آشکارشما را به مبارزه با این گروه (معاویه وحاکمان روم) فروخواندم گفتم پیش از آنکه آنها با شما نبرد کنند با آنان بجنگید وبه استقبال آنها بیرون مرز ها بروید . بخدا سوگند هر زمان قوم وهر ملتی درون خانه اش مورد هجوم دشمن قرار گرفته زلیل وخوار شده است
- اما شما هر کدام مسولیت را به گردن دیگری انداختید ودست ازیاری هم برداشتید تا اینکه مورد هجوم پی در پی دشمن واقع شدید – سرزمین هایتان ازدست رفت -- اکنون بشنوید یکی از فرمانگان غارت گر لشگرشام) نمامه ( سیفیان بن عوف- ازقبیله بنی نمامه ) که به شهر انبارحمله کرده ولشکراو وارد بر آن شهر شده اند.وحسان بن حسان بکری (فرماندار ونماینده من را) کشتند ومرزبانان شما را از آن شهر وسرزمین بیرون رانده اند
- برسی لغات -- قط = درون خانه – بیخ دیوار--عُقْرِ = بروزن ظهر – اساس وریشه هر دومحور است = پی کردن شتر بخاطر آنکه اساس وریشه آنرا میزند –وبه روی زمین می افتد – فَتَوَاكَلْتُمْ = از ماده وکل – دو یا چند نفر- هرکدام کار خود را به هم موکول کنند.--تخاذل= تَخَاذَلْتُمْ چشم پوشیدن از یاری دیگری--شنت = از ماده شنن – بمعنای خشکی وگرسنگی است. همانند مشک کهنه که پاره شود آب درون آن متفرق ویران کننده شود
- بنابر این جمله شنت علیکم الغارات اشاره به حملات پراکنده و پی در پی میباشد
- بیان نمونه بارز ازترک جهاد می گذاردند --اهم مطالب = 1- بامعرفی دشمن وگروه ظالم وستم گر- 2-تجاوز گرکه هر وقت فرصتی پیدا کند- از کشتن بی گناهان – اسیر کردن آنها وزن وفرزندان – غارت کردن اموالشان - دریغ نمی ورزد- مثل اسراییل ..در چنین شرایطی عقل وشرع اجازه می دهد که توطعه آنهاها را در نطفه خفه کند 3- – وقدرت دشمن را قبل ازتهاجم در هم بشکند.
- دراستدلال حضرت علی علیه السلام میفرماید : فوالله مَا غُزِيَ قَوْمٌ قَطُّ فِي عُقْرِ دَارِهِمْ إِلَّا ذَلُّوا فَتَوَاكَلْتُمْ وَ تَخَاذَلْتُمْ – مثل ما و زمان حاضر به خدا سوگند با مردمى در آستانه خانهشان نكوشيدند، جز كه جامه خوارى بر آنان پوشيدند ...
- .4- شانه از زیر مسولیت خالی کردن ومسولیت را بر دوش دیگری انداختن عوج بی بصیرتی وعدم آگاهی نسبت به مسولیت خویش می باشد. فتواکلتم
- .5- بیان یک شاهد از فرماه عینی = حمله ( سفان بن عوف قایدی) شهر انبار که به کشتن حسان بن حسان بکری وبیرون کردن مرز بانان ونیروهای حسان را از شهر و هدا آخر غایه
- 6- جمله ازال خیکم عن مسا لحها نشان می دهد که مرزبانان در بدو مقامت مهمی ازخود به جای گذاشتد.
- 7- نقطه دردناک ازنگاه آن حضرت = وقد بلغنی ان الرجل. وَ لَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ كَانَ يَدْخُلُ عَلَى الْمَرْأَةِ الْمُسْلِمَةِ وَ الْأُخْرَى....به من خبر رسیده است که یکی از انها به خانه زن مسلمان وزن غیر مسلمان دیگری وارد شده و خلخال ودستبند – وگردنبند ها وگوشواره های انان را از تنشان بیرون آورده است – در حالی که هیچ وسیله ای برای دفاع ارز خود نداشتند. جز گریه..
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم